بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره بدنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم ان عاشق ذیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید
عطر صدخاطره پیچید یادم امد که شبی باهم از ان کوچه گذشتیم
پرگشودیم و در ان خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب ان جوی نشستیم توهمه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت .....
- يكشنبه ۱۷ ارديبهشت ۹۶