پشتیبانی

ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

  • Cougar

    بن بست اردیبهشت

  • Lions

    شعر کوتاه

  • Snowalker

    داستان کوتاه

  • Howling

    بریده کتاب

  • Sunbathing

    بن بست اردیبهشت

شعر بلند نسیم عطای

من که در یادت نبودم، یادگاران راچه شد؟
چشمهایت منتظر،ساعت شماران راچه شد؟

 

با غمى از عشق تو شب را سحر کردم ولى 
 آن همه دلدادگى، آن بى قراران راچه شد؟

 

عاقبت دیدى که عشقى ماندنى هرگز نبود؟
آنکه عاشق مینمود،آن روزگاران راچه شد؟

 

گفته بودى تا ابد همراهمى مثل سفر
کوپه هاى پر زِعشقت، آن قطاران راچه شد؟

 

وعده دادى تا بهارى میرسى از گرد راه
ده زمستان بى توام آخر بهاران راچه شد؟

 

بى وفا رفتى دلم هر شب هوایت مى کند
بوسه هاى ناب تو در زیر  باران را چه شد؟
 
#نسیم_عطای

شعر از طاهره آباذری

دیدمت لرزید دستم ، چادر اُفتاد از سرم
یک نفر پرسید:خوبی؟!گفتم:اکنون بهترم !

زیر لب با اخم گفتی:چادرت را جمع کن
خنده رو،آهسته تر گفتم:اطاعت سرورم

عاشق این غیرت و مردانگی هایت شدم
عشق پاکت مردِ با احساسِ من! شد باورم

عشقِ تو رنگین کمان پاشیده بر دنیایِ من
هم تو عشقِ اولم هستی،هم عشقِ آ خرم

هرچه در انکار کوشیدم نشد؛ناممکن است!
آخرش هم عشقِ من!فهمید گویا مادرم

کرده شاعر دختری مغرور را چشمت عزیز
تا نگاهم باز کردی،چادر افتاد از سرم!

 

 

#طاهره_آباذری

شعر بلند زیبا

از دو عالم دردت ای دلدار بس باشد مرا 

کافر عشقم اگر غیر تو کس باشد مرا 


با تو باشم وسعت دل بگذرد از عرش هم 

بی تو باشم هر دو عالم یک قفس باشد مرا 


من نمیدانم چه سان جانم فداخواهد شدن 

این قدر دانم نگاهی از تو بس باشد مرا

 

عمر خواهم پایدار و جان شیرین بیشمار 

بر تو می افشانده باشم تا نفس باشد مرا 


هر کسی دارد هوس چیزی نخواهم من جز آنکه

سرنهم در پای جانان، این هوس باشد مرا 


توتیای دیدهٔ گریان کنم تا بینمش 

گر بخاک پای جانان دست رس باشد مرا

 

جهد کن تا کام من شیرین شود از شهد وصل 

فیض تا کی دست بر سر چون مگس باشد مرا

شعر ده ماست

پای یک مسجد متروک بنای ده ماست

 نوتر از منظره ها مقبره های ده ماست


خانه هامان گلی و پنجره هامان بسته

 فقط این مسجد متروکه نمای ده ماست


کدخدای ده ما هرچه بگوید حق است

 کدخدای ده ما نیست خدای ده ماست


 کدخدا را چو خدا قبله حاجت کردیم

کدخدایی و خدایی که بلای ده ماست


ما از این زندگی آخر به خدا خسته شدیم

این صدا مختص من نیست صدای ده ماست


خاک نفرین شده ها مرکز طاعون زده ها

 تخم آفت زدگی در گل و لای ده ماست


پدرم از ده بالا که غروب آمد گفت

هرچه بد بختی و درد است برای ده ماست


آی چوپان جوان خسته نباشی بنواز

فقط این نی لبکت لطف و صفای ده ماست



#محمد_رضا_یعقوبی


منبع:http://bing-hopal.persianblog.ir

شعر بلند

آمدم   و   امشب   به  میخانه   تمنایت   کنم 

می  نمی خواهم   بیا  ساقی  تماشایت  کنم


بی   قرارم   ساقی از  میخانه  بیرونم  مکن

کرده ام   می   را   بهانه  تا  تماشایت  کنم


ساقی امشب می بنوشانم چو حالم حال نیست

تا بجویم  دلبری را  چون  نشانش  خال نیست


ساقی امشب  فارغم  کن ، از رفیق و نارفیق

شرمشان  باد  نارفیقان  بختشان  اقبال نیست


ساقی  امشب  لذت  پرواز  خواهم ، می  بده

شوق   پرواز  نباشد  بی  شرابت  بال  نیست


ساقی امشب تا به لب پر کن تو جامم وانگهی

باده  نوشانم ، خرابم  کن ، مگو  احوال نیست


#ناشناس

۱ ۲
بن بست اردیبهشت

محفلی با طعم
شعر، هنر، ادب...

مرسی از حضور
گرمتان
بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت
پیوندهای روزانه
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
پربیننده ترین مطالب
آرشیو مطالب