یک قایق میان سکوت دریا...
به دنبال ارامشم...
گرم وباورنکردنی...
همچون گرفتن دستان مهربان تو...
گم شدن دستانم میان پیچ وخم گیسوانت!
وتماشایه گونه خورشیدکه سرخ شده ازشرمساری دیدن این
غروب پرحادثه...!
درنگ کن ماه محبوب من؛
این شب بی تومنظره ای بی روح است...
بی تو ک میدانی رازه درون مرا!میفهمی عمق نگاهم را!؟
درنگ کن!بگزارکمی ارام بگیرم...
- چهارشنبه ۱۷ خرداد ۹۶