پشتیبانی

ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

  • Cougar

    بن بست اردیبهشت

  • Lions

    شعر کوتاه

  • Snowalker

    داستان کوتاه

  • Howling

    بریده کتاب

  • Sunbathing

    بن بست اردیبهشت

"ز" مثل زندگی

سلام زلزله

دیشب که آمدی

من ولیلا و حمید را در خواب بردی

نمی دانم دفتر مشقم را از زیر آوار پیدا می کنند یا نه 

تو به خانم معلم بگو که تکلیفم را نوشته بودم 

راستی بقیه آدم ها چی ، تکلیف شان را انجام داده اند ؟


دیشب حمید هم که قول داده بود کمتر شلوغی کند دیگر ساکت شد

ساکتِ ساکت ، برای همیشه 

همه سنگ ها و کلوخ هایی که پدر بنام سقف بر سرمان انباشته بود ، 

پیکرهای کوچک مان را در هم کوبید و ...

حمید در زیر اوار ، نگران ترس لیلا از تاریکی بود و می گفت نترس " خویشه گی خاسم " من هستم 

ولی بعد از مدتی ، دیگر نه حمید بود و نه لیلا و نه من 


می دانی زلزله ، ما که رفتیم 

ولی روح کوچکمان دید که خیلی ها آمدند

همه آنهایی که هیچ گاه در روستایمان ندیده بودیم شان

لودر هم آورند ، با کلی کمپوت شیرین و بسته های غذا

ولی ما دیگه نبودیم ، 

اگر هم بودیم که با دهان پر از خاک ... بگذریم 


لودر که می دانی چیست

همان ماشینی که در شهر ها برای ساخت خانه

از آن استفاده می کنند

ودر روستاها ، برای برداشتن آوار از سر مردم 


مصاحبه هم کردند که قرار است وام بدهند

و دستور داده اند خیلی خیلی خیلی سریع باشد

همان وامی که به دلیل نبودن ضامن برای پدر

برای دادن نصف آن نیز ، هرگز موافقت نکردند 

کاش قبل از آمدن تو ، وام را داده بودند

تا پدر خانه بهتری برایمان بسازد

تا پدر مجبور نباشد هی با گل و سنگ سقف را بپوشاند


وای " باوگم " ، چقدر سنگین کرده بودی ، این آوار را


نمی دانم زلزله

شاید برای دادن وام پدر ، به پادرمیانی تو احتیاج داشتند


می دانی زلزله

با آمدن تو ، روستای ما را شناختند

می گویند کمک به زلزله زدگان ثواب دارد ، درست

ولی مگر کمک به روستاییان برای زندگی بهتر ، ثواب ندارد؟


راستی چرا برخی آدم ها برای بیدار شدن و لرزیدن قلب شان به ۷/۳ ریشتر لرزه احتیاج دارند ؟


می دانی زلزله به چه فکر می کنم

به روستای بعدی ، ثواب بعدی ، درمانگاه بعدی و دستورات بعدی


و به زنده های لودر و همدلی ندیده

به پدرهای روستاهای دیگر که با تنگدستی ،

 آوارهای بعدی را تکه ، تکه ، تکه بر سقف خراب خود می چینند

تا روزی مریم و لیلا و حمیدشان را از زیر آن بردارند


دلم برای لیلا و حمید و مریم های روستاهای بعدی می سوزد


می دانی زلزله

ما که رفتیم

ولی خدا کند روزی بنویسند :

" ز" مثل " زندگی"


......

مرا 

به جشن تولد

فراخوانده بودند

چرا

سر از مجلس ختم

درآورده‌ام؟


#قیصر_امین‌پور

تسلیت

اینهمه مرگ 

اینهمه پاییز 

از طاقت ما بیرون است


#احمدرضا_احمدی


 ◼️ تسلیت به تمامِ ایران....


دورت بگردم؟



بیا خاص باشیم 

بیا وسط یک جمع دوستانه 

چشم هارا گرد کنیم 

من ابروی راستم را که بالا انداختم

تو چشمهایت را کمی غمگین کنی!

و هیچکس نداند

که من پرسیده ام 

دورت بگردم؟


#حامد_نیازی


گلدون گل

 

من

یه گلدون پُر از گل بودم

وزش چشم تو

پاییزم کرد...



#حسین_صفا


اشتباه

دوست داشتنت گناه باشد 

یا اشتباه 

گناه میکنم تورا به اشتباه 


#ناشناس

اینجا دلی...

اینجا دلی 

برای دوست داشتنت 

پر ڪشیده است ....


#لیلا_مقربی


فردا

فردا

باز هم به تو فکر خواهم کرد

مثل دریا

به ادامه‌ی خویش.. 


#سید_علی_صالحی 

....


..

.. دیگر چگونه می خواست تعبیر شود

کابوس های جدایی!؟

حالا

روی تخت های دو نفره ایم

برای انسانهای دیگری،

در زندگی های دیگر.

اما هنوز هم 

هیچ شب بخیر ی به گریه ام نمی اندازد

به گریه نمی اندازدم هنوز

هیچ چیز

به اندازه ی صدای هق هق گریه های تو 

که از اعماق تاریکی به گوش می رسد .



#درمان_اسکندر_اوور

#مترجم #رویا_شاه_حسین_زاده


برای روزی ک نیستم

شمعدانی ها را زیاد آب نده 

علف های میان ریحانها را بچین 

کودِ کبوتر پای درخت انجیر بریز

و کمی فلفلِ قرمز بکار

گلدانی بزرگ برای یاس عزیزم بِخر 

فراموش نکن 

آب که جوش آمد 

چایِ نعنا دم کن 

و فنجان مرا نیاور 




برای خواهر عزیزم 


# ناشناس

۱ ۲ ۳ . . . ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ . . . ۷۸ ۷۹ ۸۰
بن بست اردیبهشت

محفلی با طعم
شعر، هنر، ادب...

مرسی از حضور
گرمتان
بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت
پیوندهای روزانه
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
پربیننده ترین مطالب
آرشیو مطالب