"مرا در آغوش بگیر"
میخواهم بهار را
زودتر تجربه کنم...
#سید_علی_صالحی
- پنجشنبه ۱۷ اسفند ۹۶
مثل تن خستهای
که خواب میخواهد؛
آنقدر خسته است، جانم
که مرگ میخواهم...
#سید_علی_صالحی
هر وقت مشکلی داشتی
زنگ بزن!
هر وقت مشکلی داشتی که کوه
از تکلم آن عاجز بود
بی خبرم نگذار،
من بعد از مرگ
باز هم همین حوالی تو پرسه می زنم.
#سیدعلی_صالحی
همان گوشه خالی دلت
که هیچکس پیداش نمیکند
هیچکس!
آنجا را برای من بگذار!
#سید_علی_صالحی
آمده از جایی دور،
اما زاده زمین ام.
امانت دار آب و گیاه،
آورنده آرامش و
اعتبار امیدم.
من به نام اهل زمین است
که زنده ام.
زمین
با سنگ ها و سایه هایش،
من
با واژه ها و ترانه هایم،
هر دو
زیستن در باران را
از نخستین لذت بوسه آموخته ایم.
زمین
در تعلق خاطر من و
من در تعلق خاطر تو
کامل ام.
ما
همه
اگرچه زاده سرزمین تخیل و ترانه ایم،
اما سرانجام
به آغوش و بوسه های مگوی باز خواهیم گشت.
سید علی صالحی
بیا بی خبر به خواب هفت سالگی بر گردیم
غصه هامان گوشه گنجه بی کلید
مشقهامان نوشته
تقویم تمام مدارس در باد
و عید یعنی همیشه همین فردا
نه دوش و نه امروز ...
نباید کسی بفهمد
دل و دست این خسته ی خراب
از خواب زندگی می لرزد
باید تظاهر کنم حالم خوب است
راحت ام، راضی ام، رها...
راهی نیست،
مجبورم...
سید علی صالحی
اگر مرده ای
بیا و مرا ببر
و اگر زنده ای هنوز ...
لااقل ،
خطی ، خبری ، خوابی ، خیالی
بی انصاف!
#سید_علی_صالحی