«در پایان همهی این چیزها انسان میبیند
که در بدترین بدبختیها نیز هیچکس واقعاً
نمیتواند به فکر کس دیگر باشد، زیرا واقعاً
در فکر کسی بودن عبارت است از این که
دقیقه به دقیقه در اندیشهی او باشیم و
هیچ چیزی نتواند ما را از این اندیشه
منصرف سازد؛ نه توجه به خانه و زندگی،
نه مگسی که میپرد، نه غذاها و نه
خارش. اما همیشه مگسها و خارشها
وجود دارد. این است که زیستن دشوار
است.»
آلبر کامو
- چهارشنبه ۱۰ خرداد ۹۶