
به دوست داشتَنت مشغولم ...
همانند سربازی که سالهاست ؛ در مقرّی متروکه ،
بی خبر از اتمام جنگ
نگهبانی می دهد...!
#ناشناس
- چهارشنبه ۱۸ فروردين ۹۵
به دوست داشتَنت مشغولم ...
همانند سربازی که سالهاست ؛ در مقرّی متروکه ،
بی خبر از اتمام جنگ
نگهبانی می دهد...!
#ناشناس
بگذار بگویند دیوانه ام
پای آمدن تو
در میان باشد،
ضریح که هیچ به این درخت چنار هم
دخیل می بندم ...!!
#محمدرضا_صالحی
شعبده نیست
اصلن دست من نیست
چال که می افتد گونه ات
بوسه
خودش بروز می کند
شهریار بهروز
با خود عهد کرده ام
هر جا خط تو را دیدم
ببوسمش
کی خط لب می کشی بانو ؟
{ سید محمدعلی موسوی زاده }
تمام آسمان اگر
بغض شود
و سی و یک زمستان
آنی بر سرم آوار ،
باز هم شکوفه می کنم
هزار بار
از باور بهار.
#سامره_حمیدیان
چشمانت ؛
آرامگاه آغا محمد خان
لبانت ؛
آتش بازی اسکندر
و چادرت ؛
درفش کاویانی
دریغا!
تنها پسری امروزی بودم
که نمی توانست
درس تاریخش را پاس کند!
#زین_العابدین_خسروی _ابادی
انگشتانم را درو می کنند
تا فصل انگور را
نشنیده بگیرم
به این زودی ها خمار تو
از چشمم نمی پرد
اما بگو
تا شرابِ نگاهت
چند خوشۀ پروین راه است؟
#لیلا_پیکری_فر
دست بردار پتروس!
بگذار دنیا را آب ببرد
در دنیایی که
اقیانوس آرامَش
به دنبال آرامِش می گردد
صد سد هم بسازی
فقط ...
مشق شب بچه ها را زیاد می کنی!
#شهناز_اسحاقی
اگر اسکندر
سربازانش را از تاریخ بیرون بیاورد
و خون های ریخته
به رگ های صاحبانشان برگردند
من هم دست و پای گمشده ام را پیدا می کنم
برای بغل کردنت.
#مجید_رفعتی
دنیا ...
جای خوبی برای شاعر شدن نیست
این بار که برگردم
درخت می شوم.
#ناهید_ارجونی