ما

کاشفان کوچه‌ی بن‌بستیم

حرف‌های خسته‌ام داریم

این بار

پیامبری بفرست

که تنها گوش کند!!!


گروس عبدالملکیان

از معجزاتش این بود که
آغوشش

عصر جمعه نداشت!!

بهمن عطایی

حالا که رفته ای، بیا
بیا برویم
بعد مرگت قدمی بزنیم
ماه را بیاوریم
و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم
بعد
موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لب هایت…
لعنتی
دستم از خواب بیرون مانده است.

گروس عبدالملکیان

تو چه دانی

که پس هر نگه ساده من

چه جنونی

چه نیازی

چه غمی ست!!

سیمین دانشور

کسی باور نمی کند

لبخندش می توانست

پلی باشد

که جمعه را

به همه روزهای هفته

پیوند بزند.

شــــاید این قـصه مرا بعدِ تو دیوانه کند

که قرار است کسی مویِ "تـــو" را شانه کُند..

متین شریفی

تا

تو 

مراد من دهی

کشته مرا فراق تو...

رهی معیری

رخنه در پویه های ِ بی سرانجام

من در آشفتگی موی تو

رو به آخرین حدِ جنونم!!!

نیلوفر ثانی

برای گم شدن

چه بهانه ای بهتر

از این مه بیگاه!!!

سیروس نوذری

از من کارهای سخت بخواه!
مثلا هوس توت فرنگی کن در چله ی زمستان!
برایم بهانه ای در قله ی قاف بتراش!
یا من را
به جنگ اژدها بفرست
اما هرگز نخواه
که دوستت نداشته باشم.

 

"محسن حسینخانی"