در خیالم
با خیالت
بی خیال
عالمم....
ناشناس
- سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۵
خنجری در پشتم
خنجری در قلبم
اینبار
چاقویت را در گلویم فرو کن...
نسترن وثوقی
روسیاهم می خواند
وندانست که درآتش سوزان غمش
همه سرتابه قدم سوخته ام!!!
مست شد خواست که ساغر شِکنَد، عهد شکست
فرقِ پیمانه و پیمان زِ کجا دانَد مست؟
" ابوالحسن ورزی "
از تمام دارایی ها ...
یکی دو گلدان شمعدانی دارم
یک جفت ماهی سرخ دارم
دوچرخه ای یادگار پدربزرگ
یک مداد دندان زده
چندتایی شعر ..
و تا دلت بخواهد
دوستت دارم ...
" حمید جدیدی "
منم آن شکسته سـازی کـه تــــوام نمی نــــوازی
که فغــــان کنم ز دستی ، که گسسته تـــــار ما را ...
سیمین بهبهانی
گفته بودی که به چشمان تو دعوت دارم
من به این وعده ی خرمن زده عادت دارم
مرتضی برخورداری
شلیک کن
آخرین گلوله ی هفت تیرت را
وسط پیشانی ام
میان ابروانم
زخم بر پیشانی می خواهم
داغ بر دلم زیاد است
روشنک آرامش
آتش دوزخ باشد
شراب باشد
تو کنار من باشی
و شیطانی که گولمان بزند!
شب که شد
از بام جهنم خودمان
بهشت دیگران را می بینیم!
نیکی فیروز کوهی