پشتیبانی

ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

  • Cougar

    بن بست اردیبهشت

  • Lions

    شعر کوتاه

  • Snowalker

    داستان کوتاه

  • Howling

    بریده کتاب

  • Sunbathing

    بن بست اردیبهشت

داستان کوتاه عشق

دوستی میگفت:

 

خیلی سال پیش که دانشجو بودم،بعضی از اساتید عادت

 

به حضور غیاب داشتند.تعدادی هم برای محکم کاری

 

دو بار این کار را انجام میدادند.ابتدا و انتهای

 

کلاس...که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس

 

بنشینی،هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم

 

دوره اش بود؛

 

هر وقت این خانم سر کلاس حاضر بود،حتی اگر

 

نصف کلاس غایب بودند،جناب مجنون میگفت:استاد

 

همه حاضرند!و بالعکس اگر تنها غایب کلاس این خانم

 

بود و بس،میگفت:استاد امروز همه غایبند!!هیچ کس

 

نیامده!
 

در اواخر دوران تحصیل با هم ازدواج کردند و

 

دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند.

 

امروز خبر دار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این

 

مضمون چاپ کرده است:
 

هیچ کس زنده نیست...همه مردند...

 

شاید عشق همین باشد...

وای چه خوب بود :(
اشکم دراومد
++
از اون اشک درآرا بودا :)

متاثر شدم...
این داستان واقعیه؟
اره من شنیدم واقعیه و واقعا تن ادم رو می لرزونه 
چه ناراحت کننده بود
++
:'(
اشکم در اومد ...خیلی خوشگل
++
پنجشنبه ۴ خرداد ۹۶ , ۲۰:۳۶ شرمندهٔ یابن الحسن
این داستان از کجا ؟ 
اسم نویسندش رو هر چی گشتم پیدا نکردم ولی اینداستان شنیدم واقعیت داره 
پنجشنبه ۴ خرداد ۹۶ , ۲۰:۲۷ شرمندهٔ یابن الحسن
وای چقدر زیبا بود ، تشکر فراوان ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
بن بست اردیبهشت

محفلی با طعم
شعر، هنر، ادب...

مرسی از حضور
گرمتان
بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت بن بست اردیبهشت
پیوندهای روزانه
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
پربیننده ترین مطالب
آرشیو مطالب